دلی دارم...........
دلی دارم که درمانش توئی تو...................
دلی دارم که درمانش توئی تو...................
بانک پرسش و پاسخ
--- نرم افزار تحت وب الرسول -بانک کتابشناسی- نرم افزار تحت وب شمیم گل نرگس
نرم افزار تحت وب ویژه ماه رمضان - نرم افزار ویژه امام رضا (ع) - نرم افزار ویژه کریمه اهل بیت
نرم افزار تحت وب غدیر تجلی حق - نرم افزار تحت وب نهج البلاغه - نرم افزار تحت وب دُِرّ نجف (امام علی (ع) )
نرم افزار تحت وب کریم اهل بیت (امام حسن (ع) )
می گذشت از رهگذر چون بایزید
جمعیت در آن مکان بسیار دید
*******************
دید یک مرد خطاکار جوان
می زدندنش تازیانه بس شدید
*******************
لیک او خیره به سویی گشته بود
هیچ کس یک ناله از او نشنید
*******************
دائما لبخند بر لب داشت او
گو که جلاد، پر به پشتش می کشید
*******************
حال این مرد گنهکار لعین
بس شگفت آمد برای بایزید
*******************
حد زدن چون بر جوان پایان گرفت
رفت سویش همچو یک تازه مرید
*******************
فاصله تا آن جوان عامی
بهر عارف همچونان قرنی کشید
*******************
با ولع، پراشتیاق و پرعجب
این سوال از اوستادش پرسید
*******************
دائما لبخند بر لب داشتی
زیر ضربت همچونان کوه سدید
*******************
هرچه دارم من نثارت می کنم
به خداوندی که ما را آفرید
*******************
حال خود را بازگو کن بهر من
چشم عارف پر شد از نور امید
*******************
باز هم لبخند بر لب داشت او
اشک از چشمش به یکباره چکید
*******************
گفت کنار آن درخت، آن دورتر
دلبرم ایستاده با روی سپید
*******************
سوی من بودش نگاه و بر لبش
بود لبخندی دمادم از نوید
*******************
دور دیدم از مروت، دلبرم
چهره اش خندان و من نالم شدید
*******************
من نگاهش می نمودم، دردها
از میان جسم من پر می کشید
*******************
هر چه ضرب تازیانه بیش شد
بیشتر قلبم به عشقش می تپید
*******************
درمیان حرف های آن جوان
ایستاده قامت عارف خمید
*******************
از سر خود باز کرد دستار را
منقلب شد جامه هایش را درید
*******************
زمزمه می کرد با خود ساعتی
لرزه بر اندام افتادش چو بید
*******************
رو نمود آن گه به سوی جمعیت
گفت ای مردم، خدا را، بشنوید
*******************
حال ما عمری است که چون اینجوان
پر ز سختی هاست و ما پر صدید
*******************
روبروی این جوان معشوق اوست
زین سبب زین تازیانه غم ندید
*******************
چون زلیخا باشد حال اینچنین
کز جمال یوسفش، دستش برید
*******************
معجزه است این عشق لکن لحظه ای
دم ز معشوق حقیقی بزنید
*******************
سال ها گفته است بر ما رب ما
که انا اقرب الیکم من ورید
*******************
سختی باشد اگر ای مردمان
لحظه ای را، سوی بالا بنگرید
*******************
این سخن همواره در خاطر بدار
که خدا همواره با توست ای رشید